ENJOY

ENJOY

مرکزخرید اینترنتی
ENJOY

ENJOY

مرکزخرید اینترنتی

فرشی از بمب

آن روز، فرماندهی پایگاه مرا احضار و ابلاغ کرد که : " سریعا خودت را به تهران برسان و در جلسه ی گروه طرحهای تاکتیکی شرکت کن. گویا آنها نظراتی دارند که شما باید با دقت ، دریافت و ارزیابی شان کنی و نتیجه را برای من بیاوری." 

فرشی از بمب

خاطره ای از سرگرد ع - ن
منبع : کتاب آذربال

با یادی از "سرتیپ خلبان بهرام هوشیار"


آن روز، فرماندهی پایگاه مرا احضار و ابلاغ کرد که : " سریعا خودت را به تهران برسان و در جلسه ی گروه طرحهای تاکتیکی شرکت کن. گویا آنها نظراتی دارند که شما باید با دقت ، دریافت و ارزیابی شان کنی و نتیجه را برای من بیاوری."
با شناختی که از اخلاق ایشان داشتم، می دانستم کوشش برای طرح سوالات بیشتر دراین زمینه برای کسب اطلاعات دیگر، بی فایده خواهد بود. اگر لازم بود، ایشان خود گفتنی ها را می گفت! بلافاصله حرکت کردم و صبح زود روز بعد، خود را به ستاد "نهاجا" رسانده ، در گردهمایی گروه طرحهای تاکتیکی شرکت کردم.

سرتیپ خلبان "هوشیار"(1)  به عنوان رئیس گروه ، در پشت میز کارش، مشغول نوشتن بود و افسران خلبان دیگر که هر یک به نوعی سمت استادی ما را داشتند و قاعدتا از با تجربه ترین ها بودند، به واسطه ی عضویت در گروه ، در آنجا حضور داشتند. با دیدن من ، همگی بزرگوارانه برخاستند و من هم تواضع و فروتنی آنان را با احترام نظامی جبران کردم.

تیمساز هوشیار با لحنی که هم مرا شرمنده می کرد و هم تشویقی برایم محسوب می گردید ، گفت: "مردی از قلب جبهه ها!" و سپس خواست که وضعیت پروازها و روحیه خلبانان ، نحوه ی مشارکت ما در عملیات پشتیبانی از نیروهای خودی، وضع فرماندهی و کنترل در منطقه را برایش بازگو کنم. همه را حتی المقدور پاسخ دادم و سوالات پراکنده ی دیگری نیز رد و بدل شد. در نهایت ، مطلب اصلی را از زبان تیمساز "قاسمیان" - که او هم از خبرگان فن و از خلبانان برجسته بود- شنیدیم.

تصمیم بر این بود که نیروی هوایی برای ایجاد نا امنی و تضعیف دشمن در مناطق نبرد و خطوط مقدم جبهه ها ، با گستردن فرشی از بمب از ارتفاع بالا، بمبهای فراوانی را بر سر قرارگاهها ، لشکرها و تیپهای دشمن فرو ریزد. برای لحظه ای ، یکه خوردم و فورا حالت عدم موافقت به خود گرفتم. برای آنها توضیح دادم که موشکهای زمین به هوای "سام-2" دشمن، در ارتفاع بالا ، ما را بسیار تهدید خواهد کرد و ممکن است میزان ضایعات به قدری بالا برود که روحیه ی خلبانان را تقلیل دهد. تاثیرات جوی بر روی بمبها و پرواز مشکل هواپیماها در ارتفاع بالا - درحالیکه هر یک حامل چند تن بمب هستند - واحتمال حمله شکاریهای دشمن را - که دراین صورت ، بی شباهت به حمله ی گرگهای گرسنه به گله ای از گوزنهای آبستن نیست - نیز مطرح کردم.

سرتیپ هوشیار ، که قبلا طرح کاملی تهیه کرده بود ، همه ی موارد را یک به یک پاسخ داد. حمایت بمب افکن ها را به هواپیماهای "اف-14" سپرده بود و مساله موشکهای زمین به هوای "سام-2" را نیز با ارائه تمهیدی مطلوب در برنامه ی جنگ الکترونیک توجیه کرد. برای دقت نشانه روی و تاثیرات جوی بر روی بمبها و نحوه ی پرواز هواپیماها نیز راه حلهای حساب شده و مناسبی ذکر کرد. من که تا آن زمان موشکهای "سام-2" را ندیده بودم ، هنوز نگران گروه خلبانان جوانی بودم که ممکن بود شکار این موشکها بشوند. سعی کردم که دلیلی برای رد این تاکتیک جدید بیابم و یا بهتر بگویم علتی بتراشم. به سرعت ، برگ برنده ای ارائه دادم و گفتم که در ارتفاع بالا - بین چهل هزار تا هفتاد هزارپا - موضوع ناوبری دقیق مطرح است و برای موجه جلوه دادن گفته هایم ، پیشنهاد کردم که یک هواپیمای اکتشاف هوایی "آر،اف-4" - که هوایمای بسیار ارزشمندی است و مجهز به دستگاههایی است که دقت ناوبری و شناسایی مسیر آن زبانزد است - ، در پیشاپیش ما حرکت کند و قبل از رها کردن بمبها ، یک عکس از منطقه هدف بگیرد و ضمن دستور پرتاب بمبها - به واسطه ی دقت فراوانی که دارد - پس از عملیات نیزبه نحوی وارد منطقه شده ، تصویر بعداز بمباران را نیز بگیرد. تا حدودی مطمئن بودم که با این پیشنهاد ، به علت ارزش فوق العاده ی هواپیمای مذکور ، آنها مجاب خواهند شد و دست از پافشاری در انجام این نوع ماموریت خواهند کشید. اتفاقا یک خلبان شجاع هواپیمای شناسایی "آر،اف-4" در آنجا بود و گفت ":جناب سرگرد ، هیچ ایرادی ندارد. من شخصا حاضرم این ماموریت را رهبری و هدایت کنم. بهترین حسن این کار ، این است که چون به سیستم اعلام خبر راداری پیشرفته ای مجهز هستم، اگر هواپیماهای دشمن ، نزدیک دسته های پروازی شوند ، سریعا می توانیم وضعیت را اطلاع دهیم."

رئیس گروه طرح ، با نگاهی تشکر آمیز، او را ستود و گفت دیگر بهانه ای نخواهد بود واین مورد نیز تصویب گردید.
پس از صرف ناهار و کمی شوخی و خنده ، پاکتی مهر و موم شده که می دانستم حاوی اطلاعات و دستورهایی راجع به هدف و ماموریت است ، به دستم دادند تا به فرمانده ی پایگاه خودم برسانم. به محض مراجعت به پایگاه و تماس با فرمانده ی یگان ، پاکت را تقدیم کردم و او پس از مطالعه ی مفاد درون آن ، فورا دستورهایی در مورد آغاز پروازهای آموزشی بمباران از ارتفاع بالا ، به واحد عملیات پایگاه صادر کرد.

  
چندی گذشت و یک روز صبح ، ایشان مرا به پست فرماندهی فراخواند و در حضور معاون عملیاتی ، موضوع انجام عملیات واقعی را برایم توضیح داد و زمان روی هدف و سایر دستورها را ابلاغ کرد. من در خود فرو رفته بودم و تمام افکارم متوجه موشکهای "سام-2" بود و این که اگر نتوانیم آنها را منحرف کنیم ، چگونه از اصابت آنها مصون بمانیم ؟ از تهدید شکاریها نگرانی نداشتم؛ چون در مرحله اول ، آنها قادر نبودند آسیبی به ما برسانند؛ زیرا اصلا آمادگی این کار را نداشتند و در ثانی ، خلبانان "اف-14" ما را همراهی می کردند و دشمن ترس فراوانی ازاین نوع هواپیماها داشت.
 
  
وقتی به نقشه ی تهدیدات مراجعه کردم ، دیدم که چند موضع موشکهای زمین به هوای "سام-6" در اطراف هدف ویک موضع موشک "سام-2" در نقطه ای دور دست قراردارد که با توجه به اطلاعات تکنیکی موجود از توانایی "سام-2" ، احتمال مورد اصابت قرار دادن ، تقریبا به میزان قابل توجهی تقلیل می یافت؛ اما وقت کافی برای فکر و بررسی بیشتر وجود نداشت. سایر خلبانان را به "اتاق جنگ" فرا خواندم و توجیهات پروازی و اصل ماموریت را بازگو کردم. به سئوالات متعدد خلبانان همان پاسخهایی را دادم که با آن توجیه شده بودم . اگر این پرواز با موفقیت توام می شد سیل پروازها و حملات هوایی مشابه ، روانه ی جبهه ها ، خطوط مقدم و قرارگاههای تاکتیکی دشمن می گردید و اگر با شکست توام می شد ، ... آخرین مسیر و سمت پروازبه سوی هدف را به گونه ای برگزیدم که حداقل زمان را در محدوده ی تاثیرات موشک "سام-2" قرار داشته باشیم. در ارتفاع پرواز و شرایط پروازی ما ، احتمال قرار گرفتن در برد موشکهای "سام-6" در حد ضعیفی وجود داشت. بالاخره آخرین سمت پرواز به سوی هدف، طبق قرار قبلی ، به وسیله ی رمز، به تهران اطلاع داده شد.

  
با شروع ماموریت در سکوت مطلق رادیویی ، یکی پس از دیگری فرودگاه را پشت سر گذاشتیم و با آمادگی برای الحاق به دسته ی پروازی هواپیماهای "اف-14" ادامه مسیر دادیم. برای غافلگیر کردن دشمن ، از حداکثر امکانات استفاده کرده و خطاهای حفاظتی را به حداقل رسانیده بودیم. این عملیات ، کاری ناآزموده بود و برای اولین مرتبه و به صورت آزمایشی انجام می شد. یعنی ممکن بود وقایعی در شرف وقوع باشد که ما پیش بینی آن را نکرده باشیم. ابهامات و تاریکیها هنوز در ذهنم موج می زد.

  
در یک لحظه ، پرواز جمع هواپیماهای "اف-14" و شکاری شناسایی "آر،اف-4" را در گوشه ی افق مشاهده کردم. آنها وظیفه داشتند که مارا بیابند و با ما همراه بشوند. هواپیمای "آر،اف-4" نیز طبق قرار قبلی، در جلو قرار بگیرد. همه چیز مطابق برنامه پیش رفته بود. هر کدام از هواپیماها ، از یکی از پایگاههای نیروی هوایی پرواز کرده و هماهنگی و دقت عمل آنها شایان تقدیر بود. کارها با سرعت قابل قبولی انجام شد. هواپیما اکتشافی "آر،اف-4" محل ما را در آسمان یافت و به همراه هواپیماهای شکاری "اف-14" پرواز موزون و حساب شده ای را به سمت هدف شروع کردیم. ارتفاع لازم را نیز به تدریج به دست آوردیم و آخرین سمت به سوی هدف را ساختیم و آماده برای فرو ریختن بمبها شدیم.

  
پرواز در ارتفاع بالا، به علت کم شدن غلظت هوا، بسیار مشکل می گردد وتاثیرات الیاف هوا بر روی سطوح فرامین نسبتا کم شده ، مانورهای هواپیما بسیار کند صورت می گیرد. در نتیجه ، از آن چابکی که هواپیماهای شکاری معمولا در سطح زمین برخوردارند ، در ارتفاع بالا خبری نیست. از طرفی اگر مسیر پرواز در ارتفاعات بالا دچار اندک تغییراتی بشود، برای تصحیح آن ، وقت زیادی لازم است و به سرعت امکان پذیر نخواهد بود. هواپیمایی که میخواهد بمبهای خود را رها کند و با دقت هدف را مورد اصابت قرار دهد، باید اشتباهات مسیر را به حداقل ممکن کاهش داده ، هواپیما نیز به تجهیزات مناسب - با حساسیت زیاد - برای ناوبری و هدفگیری دقیق مجهز باشد.

  
هواپیما "آر،اف-4" با جسارت تمام ، پیشاپیش دسته های پروازی در حرکت بود. ما اطمینان خاطر داشتیم که مسیر پرواز و همچنین زمان دقیق رهایی را خلبان هواپیمای شناسایی محاسبه و اعلام خواهد کرد. مجالی برای تلف کردن وقت و مشاهده ی اتفاقات روی زمین و زیر هواپیما باقی نمانده بود. با تطبیق دستگاه نشانه روی هواپیمای من بر روی نقطه نشانی زمین و اعلام رمز ، همه هواپیماها بمبهای  خود را فرو ریختند. در همین لحظه ، شلیک موشکهای زمین به هوای "سام-6" آغاز گردید.دستگاههای جنگ الکترونیک هوایپماهای ما هم بی وقفه و به خوبی کار می کردند و نتیجه ی خوب کار آنها را از منحرف شدن موشکهای شلیک شده ی دشمن ، به خوبی احساس می کردیم.سپس گردش به سوی نیروهای خودی را آغاز کردیم. همه چیز به خوبی پیش می رفت و با یک سوال رادیویی متوجه شدم که همه سالم هستند و موشکهای "سام-6" به خطا رفته اند. شلیک موشکهای "سام-2" نیز توسط دستگاههای داخل کابین هواپیماها تایید شد. هیچ یک از آنها را ندیدم. با خوشحالی ، از وضعیت "آر،اف-4" و هواپیماهای "اف-14" پرسیدم. آنها نیز هیچ ایرادی نداشتند.

  
در نقطه موعود ، دسته های پروازی از یکدیگر جدا شدند و هواپیمای اکتشافی "آر،اف-4" و هواپیماهای "اف-14" هر کدام راهی پایگاههای خود شدند. ما نیز به سمت پایگاه خویش پر کشیدیم. پس از فرود ، به شکرانه ی این ماموریت خطیر که  به سلامت انجام شده بود ، تعدادی گوسفند در جلو هواپیماها قربانی شد. در آن لحظه ، سخنان و تدابیر رئیس گروه طرح به یادم آمد و متوجه شدم که بینش او چقدر با تفکرات جوانی مثل من فرق می کرد و تجربه اش چه گنج گرانبهایی بود. به یاد بیت شعری افتادم:

آنچه در آینه جوان بیند        
پیر در خشت خام بیند

پس از این عملیات موفقیت آمیز (2) و آزمون عملی بمباران از ارتفاع بالا برای ریختن فرشی از بمب بر سر دشمن ، راه و شیوه ی جدیدی در تاکتیک عملیات بمباران نیروی هوایی گشوده شد و این عملیات ، منشا ثمرات فراوانی در جنگ ، برای پشتیبانی از رزمندگان نیروی زمینی در جبهه ها گردید.

1-
مرحوم سرتیپ خلبان "هوشیار" ازجمله خلبانان کم نظیر در نیروی هوایی و معلم پرواز من بود و برای ایشان احترام فوق العاده ای قائل بودم. یادش گرامی باد!

2-
تصاویر زیبایی از شروع و خاتمه عملیات گرفته شده بود. به طور مثال بعدها دیدم که در عکس ، قبل از رها کردن بمبها ، یک تانک در کنار یک جویبار قرار داشت و در عکس بعد از عملیات ، یکی از بمبها دقیقا همان تانک را مورد اصابت قرارداده بود. انهدام کامل یک قرارگاه تاکتیکی دشمن که آنتنهای مخابراتی بر فراز آن مشاهده می شد نیز از نتایج اولیه ی این بمباران بود.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد